اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی

نویسه گردانی: BAZY
بازی . (اِخ )اسماعیل بن محمد بازی حنفی امام جامع الشاعره در زبیدی بود و از خاندان بازی بشمار میرود. و به باز، قریه ای در شش فرسنگی مرو منسوب است . (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
خیمه شب بازی . [ خ َ / خ ِ م َ / م ِ ش َ ] (اِ مرکب ) نوعی نمایش است که در آن عروسکهایی بشکل های مختلف می سازند و بروی صحنه می آورند و آن ع...
سرقایمک بازی . [ س َ ی ِ م َ ] (اِ مرکب ) نوعی ازبازی کودکان که یکی چشم بندد و دیگران مخفی شوند.
کمیسیون بازی . [ ک ُ یُن ْ ] (حامص مرکب ) تشکیل کمیسیونهای متعدد و بی نتیجه برای حل مشکلی . (فرهنگ فارسی معین ).
بازی بانگیز. [ ی ِ ب ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت از بازیی که نزدیک باشد به بردن . (آنندراج ). بازیی که بنفع حریفی در شرف پایان یاف...
بادبادک بازی . [ دَک ْ ](حامص مرکب ) بازی با بادبادک . بهوا کردن بادبادک .
بازی شیطانی . [ ی ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) احتلام . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حقه بازی، دغل بازی
انجام دادن ژانگولر. شعبده کردن. اجرای تردستی. شعبده‌بازی کردن
چاله حوض بازی . [ ل َ / ل ِ ح َ / حُو ] (حامص مرکب ) شناگری در چاله حوض . شنا کردن در حوض های بزرگ و خزینه های مخصوص اینکار. درون چاله حوض رف...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.