اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی آوردن

نویسه گردانی: BAZY ʼAWRDN
بازی آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) بازی نشان دادن . حادثه آفریدن :
بخون یکی لشکر اندر مشو
که چرخ کهن بازی آرد به نو.

فردوسی .


جهان سرگذشت است از هر کسی
چنین گونه گون بازی آرد بسی .

فردوسی .


|| بازی کردن . بخوشی پرداختن . نشاط کردن : هفت شبانه روز بازی آوردند و نشاط شراب بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 509).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.