بازی دوست
نویسه گردانی:
BAZY DWST
بازی دوست . (ص مرکب ) دوستدار بازی . آنکه به لهو و بازی دل بسته باشد : و کماری بازی دوست بود و شکار و عیش کردن . (مجمل التواریخ و القصص ص 99).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
دوست بازی . (حامص مرکب ) صفت و حالت دوست باز. رفیق بازی . رجوع به دوست باز شود.