اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی کن

نویسه گردانی: BAZY KN
بازی کن . [ ک ُ ] (نف مرکب ) بازی کننده . لاهی :
بازی کن و چابک و طرب ساز
مالیده سرین وگردن افراز.

نظامی .


به چهر آفتابی به تن گلبنی
به عقل خردمند بازی کنی .

سعدی (بوستان ).


|| در تداول امروز آنکه نقشی در تآتر و سینما، بر عهده دارد. و رجوع به بازیگر و بازی کردن و بازی کننده شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.