اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باشه

نویسه گردانی: BAŠH
باشه . [ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ویسه بخش مریوان شهرستان سنندج که در 24 هزارگزی شمال باختر دژ شاهپور و 2 هزارگزی مرز ایران و عراق و 8 هزارگزی پنجوین در دامنه واقع است . ناحیه ای است سردسیر با 100 سکنه و آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و حبوبات و لبنیات و توتون و برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن اتومبیل رو و مالرو است . نام قدیم آن باشماق بوده است و فرهنگستان به باشه تغییر داده و پاسگاه مرزبانی گمرک و دبستان دارد. پاسگاه مرزبانی معروف برج چمن آرا در کنار مرز جزء باشه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 و لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
باشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) جانوری است شکاری از جنس زردچشم و کوچکتر از باز باشد. (برهان ). این کلمه همریشه ٔ باز است و در فارسی باش ، باشه ، واش...
باشه . [ ] (اِ) به فارسی آش است . (فهرست مخزن الادویه ).
پنج باشه . [پ َ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) شنگار. شنجار. خس ّالحمار.
بیخ باشه . [ ش َ / ش ِ ](اِ مرکب ) ابوحنسا. شنگار. شنجار. (بحر الجواهر).
باشه ٔ فلک . [ ش َ ی ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه ازآفتاب است . || کنایه از نسر طایر و نسر واقع، و آنها دو صورت اند از جمله ٔ صور ...
باشه انداختن .[ ش َ / ش ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) رها کردن باشه برشکار.پرواز دادن باشه برای گرفتن شکار : اباقاخان را بدیدار او شعفی تمام ظاهر ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.