اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باشه انداختن

نویسه گردانی: BAŠH ʼNDʼḴTN
باشه انداختن .[ ش َ / ش ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) رها کردن باشه برشکار.پرواز دادن باشه برای گرفتن شکار : اباقاخان را بدیدار او شعفی تمام ظاهر شد و بوقت مراجعت اوفرمود که پیر شده ام و اگر چه فرزندم ارغون فرزند غازان را بغایت دوست میدارد و چون یگانه است مفارقت اونخواهد، مرا دلخواه چنان است که او را پیش من فرستدتا باشه و طرمتای ۞ می اندازد و شیرالغومی آورد... (تاریخ مبارک غازانی ص 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.