باغ داری
نویسه گردانی:
BAḠ DʼRY
باغ داری . (حامص مرکب ) نگاهداری باغ . || خداوند و مالک باغ بودن . || محافظ و نگهبان باغ بودن . || تمشیت امور باغ کردن . باغبانی . || جمعآوری میوه و فروش حاصل باغ . اجاره داری حاصل باغ . و رجوع به باغدار شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
باقداری . [ ق ِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن ابی غالب بن احمد باقداری از رواة بود و در جمادی الاولی سال 604 هَ . ق . در بغداد وفات کرد. (از معجم ا...
باقداری . [ ق ِ ] (اِخ ) ابوبکرمحمدبن ابی غالب بن احمد باقداری نابینا ازحفاظ بود. در اوایل عمر به بغداد آمد و در همانجا در ذی حجة 575 هَ . ق . و...
باقداری .[ ق ِ ] (ص نسبی ) منسوب به باقداری از محال بغداد.
باقداری . [ ق ِ را ] (اِخ ) از قرای بغداد است نزدیک اَوانا. فاصله ٔ از آنجا تا بغداد 40 میل است . در آنجا پارچه هایی از پنبه بافته میشود که در...