اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باغی

نویسه گردانی: BAḠY
باغی . (ع ص ) راغب . (تاج العروس ). از مصدر بُغی ̍ و بُغیَه . (اقرب الموارد). طالب . (تاج العروس ) (اقرب الموارد). ج ، بُغاة و بُغیان : و خرجوا بغیانا لضوالهم ؛ ای طلابالها. (از اقرب الموارد). جوینده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). خواهنده . || (از مصدر بَغی ) نافرمان . (ناظم الاطباء). عاصی بر خداوند و مردم . (از اقرب الموارد). ج ، بُغاة و بُغیان ، ازاطاعت بیرون شونده . (آنندراج ). سرباز زده . (ملخص اللغات حسن خطیب ). بی فرمان . (غیاث اللغات ) :
تیغ او اندر زمانه حشمتی منکر نهاد
تا ازو طاغی و باغی عبرتی منکر گرفت .

مسعود سعد.


تا که نور چرخ گردد سایه سوز
شب ز سایه ٔ تست ای باغی روز.

مولوی (مثنوی ).


- اسب باغی در راه رفتن ؛ اسب تندرو بانشاط. و خلیل بر خلاف صاحب لسان العرب گفته است : فرس باغ گفته نمیشود.
|| در تداول فقه ، آنکه بر امام بدر آید. (ابوالفتوح رازی ). آنکه بر امام علیه السلام خروج میکند. قتل باغی در صورت امر امام لازم است . (یادداشت مؤلف ). || ظالم . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ستمکار. ستمگر. فزونی طلب . فزونی خواه :
روزی از راه آتشین داغی
سوی باغ من آمد آن باغی .

نظامی (هفت پیکر).


و رجوع به باغ و باغیه و بغی شود. || (نف ) زناکار. (منتهی الارب ): و اذا احضر الرجل منهم [ من اهل الصین و الهند ] امراءة فبغت فعلیها و علی الباغی بها القتل . (اخبار الصین و الهند ص 24 س 6).
آتش شهوت نسوزد اهل دین
باغیان را برده تا قعرزمین .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
باغی . (ص نسبی ) منسوب به باغ . متعلق بباغ . که در باغ باشد. غیر صحرائی : بلبل باغی بباغ دوش نوایی بزدخوبتر از باربد خوبتر از بامشاد. منو...
باغی . (ص نسبی ) (اِخ ) منسوب به باغ از دهات مرو. (از الانساب سمعانی ).
باغی . (اِخ ) اسماعیل باغی از روات و از مردم باغ است از دهات مرو، و از فضل بن موسی روایت دارد. (از معجم البلدان ).
باغی . (اِخ ) نام سرهنگی از عیاران و پیروان مقنع : امیر بخارا حسین بن معاذ بود و از مهتران پیروان مقنع مردی بود از مردم بخارا نام او حکیم ...
باغی . (اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 36 هزارگزی باختر برازجان و 5 هزارگزی راه فرعی برازجان به ریگ ...
باغی . (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 24 هزارگزی جنوب خاور اسفراین واقع است . ناحیه ای است کوهستانی ...
در باغی . [ دَ رِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) چیزی که به باغبان دهند گاه ورود به باغ . پولی که برای اذن دخول در باغی میوه دار یا تفرجی دهند. پو...
گل باغی . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج واقع در 42هزارگزی جنوب خاوری پاوه و هفت هزارگزی باختری قلعه جو...
گل باغی . [ گ ُ ] (اِخ ) نام طائفه ای است از ایلات کردایران که تقریباً 500 خانوار میشود و در کیله کرو، گتل ، مره در، حنجره ، ابراهیم آباد، کرسی ...
نی باغی . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه . در 26هزارگزی شمال شرقی ترک و 26هزارگزی راه میانه به خلخال . در منط...
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.