اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باق

نویسه گردانی: BAQ
باق . [ قِن ] (ع ص ) برابر فانی . باقی . (تاج العروس ). و رجوع به بقا و باقی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
بی باق . (ص مرکب ) تمام و کامل . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). بی باقی .
خاق باق .(ع اِ صوت ) آواز حرکت شرم مرد در شرم زن . (منتهی الارب ). خاق باق صوت للنکاح . (سیوطی چ عبدالرحیم ص 177). || (اِ) نام شرم زن ...
نام دهی است در شهرستان دشتی استان بوشهر در فاصله مستقیم 30 کیلومتری جنوب غربی شهر خورموج و این فاصله از طریق جاده های دست رسی تقریبا 50 کیلومتر است.
باغ عبدالباقی . [ غ ِ ع َ دُل ْ ] (اِخ ) نام باغی بوده است در تفت . (آنندراج ) : در بزم شراب قدس ساقی کیفیت باغ عبدباقی .محسن تأثیر (از آن...
باغ . (اِ) بستان . روضه . مشترک است در عربی و فارسی و جمع آن در عربی بیغان است . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). گلستان . صاحب آنندراج گوید: ...
باغ . (ترکی ، اِ) بند که از آن چیزی را بندند. (غیاث اللغات ). در ترکی بمعنی بند که از آن چیزی را بندند. (آنندراج ).
باغ . [ غِن ْ ] (ع ص ) طلب کننده . طالب .ج ، بُغاة و بُغیان . (تاج العروس ) (اقرب الموارد).- جمل باغ ؛ لایلقح . (از اصمعی بروایت تاج العروس )...
باغ . (اِخ ) دهی است به مرو. قریه ای است در دو فرسخی مرو که آنرا باغ و برزن نیز گویند. (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ) (مرآت البلدان ج ...
باغ . (اِخ ) دهی است جزء دهستان قره پشلو بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 46 هزارگزی شمال باختر زنجان و در 2 هزارگزی راه عمومی خلخال به ز...
باغ . (اِخ ) دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 3 هزارگزی خاور سردشت و یک هزارگزی جنوب شوسه ٔ سردشت به مهابادواقع ...
« قبلی صفحه ۱ از ۴۹ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.