اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باقی خوار

نویسه گردانی: BAQY ḴWAR
باقی خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) پس مانده خور. خورنده ٔ بازمانده :
قطب شیر وصید کردن کار او
باقیان این خلق باقی خوار او.

مولوی .


زانکه باقی خوار شیر ایشان بدند
شیر چون رنجور شد تنگ آمدند.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.