باقی داشتن
نویسه گردانی:
BAQY DʼŠTN
باقی داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) بدهکارشدن از حاصل عملی . بدهکار شدن پس از تسویه ٔ حساب . همه ٔ چیزی را ادا نکردن . || وام دار بودن . (ناظم الاطباء). || بجا گذاشتن . ابقاء. (ترجمان القرآن ). تبقیه . (تاج المصادر بیهقی ). تمتیع. امتاع . (منتهی الارب ). تثمیل . (تاریخ المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.