اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بالا

نویسه گردانی: BALA
بالا. (اِ) اسب جنیبت . (برهان قاطع) (اسدی ). اسب کوتل . (هفت قلزم ). پالا. پالاده . اسب یدک . (فرهنگ شعوری ). اسب کوتل . (غیاث اللغات ) (ولف ) :
ز شمشیر هندی به زرین نیام
ز بالای نامی به زرین ستام .

فردوسی .


چو بشنید بهرام بالای خواست
همان جوشن خسروآرای خواست .

فردوسی .


چو او را پیاده بدان رزمگاه
بدیدند گردان توران سپاه
که پردخت ماند همی جای اوی
ببردند پرمایه بالای اوی .

فردوسی .


بجنبید گودرز از جای خویش
بیاورد پوینده بالای خویش .

فردوسی .


همه لشکر کوس و بالا و پیل
پذیره فرستاد بر چند میل .

اسدی .


همه لشکر و پیل و بالای خویش
بشادی پذیره فرستاد پیش .

اسدی .


هزار اسب بالای پیشش درون
به برگستوان و زره گونه گون .

اسدی .


سیاه و خنگ در پیشش دوبالا
هم از شب هم ز بام گیتی آرا.

(ویس و رامین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
رودشت بالا. [ دَ ت ِ ] (اِخ ) قسمتی از بلوک رودشت در اصفهان است . (جغرافیای سیاسی کیهان ). رجوع به رودشت شود.
رودشیر بالا. [ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی از شهرستان کازرون واقع در 69هزارگزی فهلیان و جنوب رودخانه ٔ شیر ودر دا...
بالا نشاندن . [ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) بالا نشانیدن . در فوق قرار دادن . بر صدر جای دادن . در بالا قرار دادن . ببالا نهادن . جای دادن در مقام برتر....
باوله بالا. [ وَ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان منکور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد که 64 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
بروات بالا. [ ب َ رَ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بم . سکنه ٔ آن 897 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ،...
بزقوچ بالا. [ ب ُ چ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. محلی کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 12 تن است . آب آن ...
بالا برآمدن . [ ب َ م َ دَ ](مص مرکب ) بلند شدن . برشدن . صعود کردن . صاعد شدن .
امیری بالا. [ اَ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد با 510 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کهان و محصول آن غلات ، برنج ، حبوب...
اﷲآباد بالا. [ اَل ْ لاه دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باغان بخش شیروان شهرستان قوچان . در 6 هزارگزی شمال خاوری شیروان و یک هزارگزی شمال ...
چیشتان بالا. (اِ مرکب ) بزبان زنان ، بنکوهش و استهزاء و تعبیر و تعریض و تحقیر جامه ٔ سخت کوتاه و مخالف عفاف . لباس نادرخور و نابرازنده و کوتاه...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.