بالا آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) برشدن . برآمدن . ارتفاع گرفتن . صاعد شدن .
-
بالا آمدن آب رود یا دریا ؛ مد پیدا کردن آب . طغیان کردن آب . ارتفاع گرفتن و برآمدن آب .
-
بالا آمدن جان ؛ تعبیری دشنام گونه است مردن و جان دادن یا جان سپردن را.
-
بالا آمدن ساختمان ؛ به مرحله ٔ پوشش رسیدن آن . برآمدن دیوارهای آن . از زمین برتر شدن پایه های ساختمان .
-
بالا آمدن شکم ؛ نفخ کردن شکم . باد کردن شکم .
- || بمجاز آبستن شدن . حامله گشتن . حامل شدن .
-
ببالا برآمدن ؛ برشدن . ارتفاع گرفتن . از جای فرودین بجایگاه برین رفتن . بر فراز بلندی یا تپه شدن
: ببالا برآمد درفشی به دست
به نعره همی کوه را کرد پست .
فردوسی .