اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بالا بلند

نویسه گردانی: BALA BLND
بالا بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) آخته بالا. درازقامت . (آنندراج ). بلندقامت . درازقد. (ناظم الاطباء). کشیده قد. بلنداندام . طویل القامة. بلندبالا :
در آخر یکی مادیان بد سمند
قوی هیکل و تند و بالابلند.

فردوسی .


|| مجازاً، معشوق زیبا و آخته قامت :
ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالابلندان شرمسارم .

حافظ.


بالابلند عشوه گر سرو نازمن
کوتاه کرد قصه ٔ زهد دراز من .

حافظ.


و رجوع به بالا شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بالا بلند کردن . [ ب ُ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قد کشیدن . قامت افروختن . قدآختن : بالا بلند کرد درخت بلند نازناگه به حسرت از نظر باغبان برفت .سع...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.