اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بالا دادن

نویسه گردانی: BALA DʼDN
بالا دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) راندن چیزی بسوی بالا. فرستادن چیزی بسوی بالا. صعود دادن . متصاعد ساختن :
به رای پاک هنر را همی دهد یاری
برسم خوب خرد را همی دهد بالا.

امیر معزی (از آنندراج ).


سدره در پستی است از بالای او
واعظش بی وجه بالا می دهد.

ظهوری (از آنندراج ).


برگرفتی آب از خاک سیه خورشیدوار
راوقش کردی و بالا دادی احسنت ای ملک .

خاقانی .


بزرگوارا من بنده چون به قوت طبع
دهم به مدح تو بالا اساس آیین را.

ظهیر فاریابی (از آنندراج ).


|| نمودن . بجلوه درآوردن :
گشتم از بالای رضوان منفعل
با قدش گو سرو را بالا مده .

ظهوری (از آنندراج ).


|| زیاده از حد نمودن . بیش از حقیقت جلوه دادن . در امری مبالغه کردن . بکاری شاخ و برگ دادن : مرد که برایستاد، نیافت در خود فروگذاشتی ، چه چاکران بیستگانی خوار را عادت آن است که چنین کارها را بالا دهند و از عاقبت نیندیشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 157). || تعریف کردن . (آنندراج ).
- آتش فتنه را بالا دادن ؛ مجازاً دامن زدن . فتنه را تیز کردن : کنیزک خواست که آتش فتنه را بالا دهد. (سندبادنامه ص 77).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.