اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بالیوز

نویسه گردانی: BALYWZ
بالیوز. (اِ) روزنامه نگار. صاحب برید. (حاشیه ٔ تاریخ یمینی چ طهران در 1272) : به صحابت برید گویند که در قدیم منصب بزرگی بوده . (حاشیه ٔ یمینی ص 356). ظاهراً از بایی و باییر ۞ فرانسوی بمعنی حکومت کردن گرفته شده است . || قونسول . (یادداشت مؤلف ). کسی که وکیل سیاسی دولت خودش است در بلاد خارجه : فلان در بغداد، بالیوز ایران است . (از فرهنگ نظام ). || شه بندر. کارگزار. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بالیوز. (اِ. ل.) (از Bailo or baylo i جمع ( baili or bayli وِنیزی) روزنامه نگار. صاحب برید. (حاشیه ٔ تاریخ یمینی چ طهران در 1272) : به صحابت برید گوین...
عنوان‌ سفیران‌ جمهوری‌ ونیز در دربار عثمانی‌، مأخوذ از بایولوس‌ لاتینی‌ به‌ معنای‌ باربر یا حامل‌ متن بالْیوز، عنوان‌ سفیران‌ جمهوری‌ ونیز در دربار عث...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.