بامداد
نویسه گردانی:
BAMDʼD
بامداد. (اِخ ) (کوه ...) بامداد کوه . حمداﷲ مستوفی گوید کوه بامداد به لر کوچک (لرستان ) است و در زبدة التواریخ آمده که بر آن سنگ که بجای هیمه بکار میدارند (= زغال سنگ )، اما از بخار و دودش جانوران میگریزند. (از نزهة القلوب چ لیدن مقاله ٔ سوم ص 192). در حدود بامداد کوه سنگی است که بدان نان و آش میتوان پخت و از رائحه ٔ آن جانوران میگریزند. (تاریخ گزیده نسخه ٔ چ عکسی ص 557).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
بامداد. (اِ مرکب ) داده ٔ بام . آفریده ٔ فروغ . بخشیده ٔ روشنائی . داده ٔ صبح . || بام . گاه صبح . صبحگاهان . مقابل مساء. بُکرَة. (ترجمان القرآن ...
بامداد. (اِخ ) نام پدر مزدک است که پسرش در زمان قباد ساسانی (490 - 531 م .) خروج کرد. (فرهنگ ایران باستان پورداود ص 8). و بهمین سبب او را...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بامداد کوه . (اِخ ) رجوع به بامداد (کوه ..) شود.
بامداد کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صبح زود برخاستن . شبگیرکردن . بُکور. (تاج المصادر بیهقی ). ابتکار. (تاج المصادربیهقی ). فکع. (منتهی الارب ). ...
مهدی بامداد (زاده: ۱۲۷۶ خورشیدی در مشهد، درگذشت: ۱۳۵۲ خورشیدی در تهران)، مورخ، محقق، نویسنده و رجالشناس برجسته ایرانی در دوران معاصر و از پیشگامان رج...
آقای محمدعلی مهیاری مؤسس دبیرستان بامداد در سالنامه دبیرستان مهیار می گوید:
«... تا بالاخره به هدایت عالم ربانی و فیلسوف گرامی مرحوم محمدعلی بامد...
بدرالملوک بامداد (۱۲۷۷–۱۳۶۶[۲]) روزنامهنگار، آموزگار، نویسنده و فعال اجتماعی ایرانی بود. او عضو انجمن کانون بانوان بود و بعدها از مؤسسان سازمان بانوا...
علی آباد کوشک بامداد. [ ع َ دِ کو ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قنقری بالا (علیا) از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده واقع در 62 هزارگزی ...