بانگ
نویسه گردانی:
BANG
بانگ . [ ن َ ] (اِ) حب البان . (فرهنگ جهانگیری ). حب البان را گویند و آنرادر دواها بکار دارند. (برهان قاطع). نوع درختی است که گل خوشبو دارد و تخم هم دارد که در عربی آن را حب البان و درخت را قضیب البان گویند. (فرهنگ شعوری ج 1ص 174). ثمر درخت بان که به تازی حب البان گویند. (ناظم الاطباء). بانک . بان . و رجوع به بانک و بان شود.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
بانگ برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) فریاد کردن . فریاد زدن . صدا بلندکردن . بصدا درآمدن . عج . (منتهی الارب ) : بوسهل را صفرا بجنبید و بانگ بر...
بانگ برکشیدن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فریاد زدن . بانگ بلند کردن . فریاد کردن : من بانگ برکشیدم و گفتم که ای دریغاسلامیان به کعبه و ما...