بایسنقر
نویسه گردانی:
BAYSNQR
بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) از امرای بابری هندوستان مقتول در 1043 هَ . ق . (1633م ). و رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 2 ص 56 شود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) نام عده ای از شاهزاده گان تیموری و غیرتیموری . و ظاهراً صحیح آن بای سنقور است که بایسنقر نیز نوشته شود.
بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) پسر شاهرخ و نوه ٔ تیمور گورکانی (فوت 837 هَ . ق ./ 1433م .) او در سال 802 هَ. ق . بدنیا آمد و بقول دولتشاه «جمالی د...
بایسنقر. [ س ُق ُ ] (اِخ ) از اُمرای ِ آق قویونلو است . در 896 هَ . ق . بجای پدرش یعقوب میرزا به حکومت رسید و تا 898 حکومت کرد. از طرف شاهزادگان...
بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) غیاث الدین . فرزند سلطان محمودمیرزا حکمران بخارا که پس از فوت پدرش سلطان محمود (در ربیع الاخر سال 900 هَ . ق .) از...
بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) نام یکی از فرزندان سلطان ابوسعید گورکانی که در اوائل شوال 869 هَ . ق . بدنیا آمد و سلطان بدین مناسبت جشنی عظیم...
ابراهیم بن بایسنقر. [ اِ م ِ ن ِ س ُ ق ُ ] (اِخ ) ابن شاهرخ . در خراسان با عمزاده ٔ خود میرزاشاه محمود جنگ کرده بر او فائق آمد. استراباد و آذرب...
بای سنقر. [ س ُ ق ُ ] (ترکی ، اِ) (از: بای + سنقر) و سنقور مرغی شکاری است از جنس چرغ که شنقار نیز گویند. (ناظم الاطباء).