اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بباد گرفتن

نویسه گردانی: BBAD GRFTN
بباد گرفتن . [ ب ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) همتراز و همسنگ باد محسوب کردن . برابر و همتراز باد بحساب آوردن . || کنایه از ناچیز شمردن . بهیچ شمردن . قابل اعتنا ندانستن :
او گوید و خلق یاد گیرند
ما را و ترا بباد گیرند.

نظامی .


- بباد نفس گرفتن ؛ صدمه ٔ دشنام رسانیدن . (آنندراج ) :
گرفته است بباد نفس خلایق را
فقیه شهر چو قصاب تا برآرد پوست .

شفیع اثر.


بباد نفس گرفتن قصاب ، دمیدن اوست در گوسفند مذبوح تا پوست وی برآماسد و آسان از گوشت وی جدا شود. اما آنچه صاحب آنندراج برای بباد گرفتن فقیه (ازشعر شاهد) استنباط کرده است معنی محصلی ندارد بلکه معنی سخت بحرف کشیدن و مجبور به شنودن کردن دارد و توسعاً میتوان به دشنام شنیدن نیز تعبیر کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.