اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ببار نشستن

نویسه گردانی: BBAR NŠSTN
ببار نشستن . [ ب ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) میوه و گل آوردن . به بار آمدن . بار دادن . گل و میوه دادن .آغاز میوه دادن کردن . || به دربار نشستن .بار دادن . اجازه ٔ درآمدن به حضور دادن :
بکردار شاهان نشیند به بار
ابا یوز در دشت جوید شکار.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.