ببازار افتادن . [ ب ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) سر از بازار درآوردن . در بازار قرار گرفتن . || بازاری شدن . در بازار پخش شدن . || کنایه از فاش شدن . رسوا شدن . (آنندراج )
: خواهی خبر از خانه ببازار نیفتد
از بیخبران بگذر و در خانه ٔ ما باش .
مولانا لسانی (از آنندراج ).