بت . [ ب َ ] (اِ)آهار جولاهگان را گویند یعنی آشی که بر روی کار مالند. (هفت قلزم ) (انجمن آرای ناصری ) (شرفنامه ٔ منیری ) (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). معرب آن بت با تشدید تاء است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). آهار جولاهان که جامه بدان تر کنند و شوی نیز گویند. (فرهنگ اسدی ). || لیف جولاهگان . (هفت قلزم ) (از انجمن آرای ناصری ) (برهان قاطع)
: ریشی چگونه ریشی چون ماله ٔ بت آلود
گوئی که دوش تا روز بر ریش گوه پالود.
عماری .
۞ آن ریش پرخدو بین چون ماله ٔ بت آلود
گوئی که دوش بر وی تا روز گوه پالود.
طیان .
کشیده بت و شال و خفری رده
ملای مله جمله برهم زده .
نظام قاری .
جمال دنیی و دین آنکه در زمین مصاف
دهدبخون عدو تار و پود او را بت .
فخری .