بت
نویسه گردانی:
BT
بت . [ ب َت ت ] (اِخ ) نام دو اسب بوده است . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دارا و بت زرین . [ وُ ب ُ ت ِ زَرْ ری ] (اِخ ) نام کتابی از ایرانیان قدیم بوده که به عربی ترجمه شده است و ابن الندیم در ص 424 فهرست خوی...
بط. [ ب َ ] (ع اِ) علامت اختصاری بجای باطل نویسند. (ناظم الاطباء). رمز باطل است . (یادداشت مؤلف ).
بط. [ ب َ / ب َطط ] (اِ) بت ۞ . در عربی مرغابی را گویند. (برهان ). مرغابی . (ناظم الاطباء). جانور معروف و این معرب است . (غیاث ) (آنندراج ). جا...
بط. [ ب َطط ] (اِخ ) دهی است در راه دقوقا. (منتهی الارب ). دهی است در راه دقوق . (ناظم الاطباء).
بط. [ ب َطط ] (ع مص ) ۞ شکافتن ریش و جراحت . (زوزنی ). کفانیدن ریش را. (منتهی الارب ). نشتر زدن قرحه را. شکافتن جراحت . (مؤید الفضلاء). شک...
بطء. [ ب ُطْءْ ] (ع مص ) بطاء. درنگ کردن و آهستگی نمودن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ضد اسراع . (از اقرب الموارد).
بطء. [ ب ُطْءْ ] (ع اِ) بُطوع . درنگی وآهستگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || و قولهم لم افعله بطاً یا هذا و بُطآی ؛ یعنی نکرد...
خون بط. [ ن ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خون جام . کنایه از شراب . (از انجمن آرای ناصری ). شراب لعلی . (از آنندراج ) (برهان قاطع) (ناظم ا...