اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بجان آوردن

نویسه گردانی: BJAN ʼAWRDN
بجان آوردن . [ ب ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) به تنگ آوردن . (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ). عاجز کردن . بستوه آوردن . زله کردن . || کنایه از کشتن . به قتل آوردن . (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) :
گر صفی از خصم بجان آوری
مرد نیی گر بزبان آوری .

خسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.