اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بجز

نویسه گردانی: BJZ
بجز. [ ب ِ ج ُ ] (ق مرکب ) (از: ب + جز) بغیر. بدون . (آنندراج ). کلمه ٔ استثناء است بمعنی بغیر و مگر. (آنندراج ). غیر از. الا. جز. جز که :
نمانی بخوبی مگر ماه را
نشائی کسی را بجز شاه را.

فردوسی .


نداند بجز ذات پروردگار
که فردا چه بازی کند روزگار.

نظامی .


چه چاره کان بنی آدم نداند
بجز مردن کز آن بیچاره ماند.

نظامی .


و رجوع به جز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.