بجلد رفتن . [ ب ِ ج ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ، کنایه ) (به جلد چیزی رفتن یاکسی رفتن ) در پوست کسی یا چیزی شدن . متشکل به شکل او شدن . (آنندراج ). در جامه ٔ کسی درآمدن
: هرجا حدیث طره ٔ جانانه می رود
موج هوا به جلد پریخانه می رود.
تأثیر.
-
شیطان بجلد کسی رفتن ؛ ناسازگاری و بدخلقی آغاز کردن آن کس .