بجم
نویسه گردانی:
BJM
بجم . [ ب َ ج َ ] (اِ) در فرهنگ شعوری (ج 1 ورق 177)این کلمه با این ضبط آمده است بمعنی انتظام حال و کار و شعری از شاکر بخاری بشاهد نقل شده اما کلمه «ب + چم » است و چم معنی رونق دارد و بچم یعنی بارونق .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بجم . [ ب َ ] (ع مص ) خاموش ماندن از عجز بیان یا از ترس و بیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بجوم . تبجیم . || درنگ نمودن . || منقبض گردیدن ...
بجم . [ ب ُ ] ۞ (ع اِ) ثمرةالطرفاء. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ثمره ٔ درخت گز است که نام دیگرش گز مازک است و لفظ مذکور معرب از زبان قبطی مصر ا...