اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بچه دار

نویسه گردانی: BCH DʼR
بچه دار. [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) دارای کودک . دارنده ٔ بچه . صاحب بچه . || محافظ و نگهبان بچه . || حامله . آبستن . (ناظم الاطباء). زنی که بچه دارد. زن حامله . (آنندراج ). باردار. حامل :
زهدانکتان بچه ٔ بسیار گرفته
پستانکتان شیر بچه دار گرفته .

منوچهری .


ناقه ٔ مصیاف ؛ ماده شتر بچه دار. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بچه دار شدن . [ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دارای بچه گردیدن . صاحب طفل شدن . دارای بچه گشتن . || بچه در رحم بستن . ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.