بح
نویسه گردانی:
BḤ
بح . [ ب َح ح ] (ع مص ) بحوح . بحح . بحوحه . بحاح ، بحاحت . (منتهی الارب ). گلوگرفته و گران آواز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در صوت خشونت و غلظت پدید آمدن . (یادداشت مؤلف ). به گلوگرفتگی وخشونت و درشتی آواز دچار شدن . (از اقرب الموارد). بَحَح . بَحاح . بُحوح . بُحوحَه . بَحاحه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به هر یک از این کلمات شود
واژه های همانند
۴۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
{اصطلاح} در رفتن، فرار کردن، فلنگ را بستن
پارسی جایگزین اینهاست:
وَرجیتا varjitã (سنسکریت: وَرجیتَ varjita)
وَرجیا varjiã (سنسکریت: وَرجیَ varjya)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
باش به باش. (زبان مازنی)، برابر، هم نیرو، هم وزن.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تجاوز جنسی همراه با خشونت
به ضم هر دو "گ" = جا به جا
تون در لهجه پارسی غور ،به معنی کون میدهد ، تون به تون ، یا ،تون به تون کردن ،دو کس را در مقابل یک دیگر قراردادن در بین دو فرد جنگجال ساختن . یا دو فرد...