اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بخاری

نویسه گردانی: BḴARY
بخاری . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) آن جای که در دیوار اطاق تعبیه کنند سوختن چوب و امثال آن را برای گرم شدن .اجاقی که در ازارء و یا در گوشه ٔ اطاق سازند و دودکش آن را در میان جرز قرار دهند و جهت گرم کردن اطاق چوب یا زغال در آن بسوزانند. ساواک . دودگاه . دودکند.(ناظم الاطباء). آتشدان . جای افروختن آتش در خانه برای گرم شدن . بنا یا آلتی که در آن چوب یا زغال سنگ یانفت و مانند آن سوزند. و بخاری برق که با الکتریک گرم شود. (یادداشت مؤلف ). در بلاد سردسیر گشاده مثل طاقی در دیوار خانها سازند و آتش در آن بر کنند تا خانه گرم باشد. (آنندراج ). تنوره . در قدیم بخاری در دیوار ساخته می شد و آن سوراخی بود که به بام راه داشت و این راه دودکش آن محسوب می شد در دوره های اخیر خصوصاً پس از استخراج زغال سنگ ، بخاری چدنی و آهنی معمول شد و آن محفظه ای است که در آن زغال سنگ یا چوب ریزندو بوسیله ٔ سوراخهائی که در زیر محفظه تعبیه شده است ، هوا بدان داخل گردد و دود از لوله ای که به بام یا پنجره پیوسته است خارج گردد. بخاری نفتی نیز چنین وسیله ای است و بجای زغال سنگ ، نفت از مخزنی جداگانه بوسیله ٔ لوله ای به داخل محفظه ٔ بخاری وارد شود. نوع دیگر بخاری خاک اره ای است که در آن خاک اره ریزند. بخاری برقی بخاریی است که مفتولی از سیم در کاشی نسوز جای دهند و دو سر آن را به سیم برق وصل کنند، بر اثر عبور برق آن مفتول بگدازد و حرارت پخش کند :
دارم از جود تو در خانه زمستان کده ای
کز بخاریش دمد چون گل خندان آتش .

اثیر اومانی .


و آنکه با اطلس و اکسون بودش سرد اکنون
به بخاری کندش گرم و تن آسان آتش .

اثیر اومانی .


برده بر طینت تو سغد سمرقندی رشک
شده از دود بخاریت خجل نافه ٔ چین .

سلمان ساوجی .


در بخاری مرغ ، برکف جام می
روزگار برف و باران یاد باد.

باقر کاشی .


با بخور بخاری تو به رشک
از گریبان صبح باغ ارم .

سنجر کاشی .


لشکر دین را به کوی اهل دنیا بار نیست
کز بخاری هست نارین قلعه ها در هر مکان .

شفیع اثر.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عمر بخاری . [ ع ُم َ رِ ب ُ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به عمر لیثی شود.
بخاری ساز. [ ب ُ ] (نف مرکب ) که بخاری سازد. سازنده ٔ بخاری . آنکه با حلبی یا آهن بخاری سازد.
پیر بخاری . [رِ ب ُ ] (اِخ ) پیرمردی دانشمند از مردم بخارا که ازجانب ترکمانان سلجوقی ، طغرل بیک و برادرانش ، پیامی آورده بود برای خواجه ٔ بزر...
پیش بخاری . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) ۞ تجیرمانندی که برابر بخاری نهند تا مانع گردد که چیزی در آتش افتد. یا شراره ها بر فرش و سطح اطاق جهد. و قسمی...
جامع بخاری . [ م ِ ع ِ ب ُ ] (اِخ ) مسجدی است در بخارا که در میدان سجستان پیش روی قصرالخان واقع است . مساحت آن صد گز و ارتفاع قبه ٔ آن چهل ...
جسم بخاری . [ ج ِ م ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در بدن آدمی جسم لطیف بخارگونه ای است که آنرا روح حیوانی نامند. (از رسائل ملاصدرا ص 268...
بخاری سازی . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) ساختن بخاری . بخاری ساختن . عمل بخاری ساز. || (اِ مرکب ) جای ساختن بخاری .
امیر بخاری . [ اَ رِ ب ُ ] (اِخ ) از بزرگان مشایخ نقشبندیه بود. در معیت شیخ الهی از بخارا بروم آمد و مدتی در قصبه ٔ سماو اقامت کرد و سپس بحج...
حافظ بخاری . [ ف ِ ظِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به محمدبن محمود (پدر خواجه محمد پارسا) شود.
حافظ بخاری . [ ف ِ ظِ ب ُ ] (اِخ ) او راست : شرح عقودالعقائد امام سدیدالدین محمدبن ابی بکر المعروف به امام زاده البخاری ، و این شرح در مجلدی ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.