اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بخاک نشاندن

نویسه گردانی: BḴAK NŠANDN
بخاک نشاندن . [ ب ِ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) ذلیل کردن . خوار و حقیر کردن . (ناظم الاطباء).
- بخاک راه نشاندن ؛ خوار و پست کردن :
مرا و سرو چمن را بخاک راه نشاند
زمانه تا قصب زرکش قبای تو بست .

حافظ.


- بخاک و خون نشاندن ؛ زخم زدن و به خاک افکندن دشمن را چندانکه خونش بخاک بریزد و او در آن خاک بنشیند یا بغلطد.
- || مجازاً سخت مضطر، بیچاره و زبون کردن کسی را :
نشاندی از فریب وعده صد بارم به خاک و خون
نکردی شرم یک بار از دل امیدوار من .

صائب .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.