اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بخت آور

نویسه گردانی: BḴT ʼAWR
بخت آور. [ ب َ وَ ] (نف مرکب ) بختاور. خوشبخت . نیکبخت . که بخت موافق دارد. برابر بدبخت . دولتمند. فیروزبخت . بختیار. با طالع خوب . جوانبخت . (آنندراج ) :
هنرها ز بدبخت آهو بود
ز بخت آوران زشت ، نیکو بود.

ابوشکور بلخی .


بزیر اندرون بود هامون و دشت
که بدبخت و بخت آور آنجا گذشت .

فردوسی .


ماهم از ایام بخت آور شدیم
بارها بر وی مظفر آمدیم .

مولوی .


و رجوع به بختور شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
بختاور. [ ب َ وَ ] (نف مرکب ) بخت آور. خوش بخت . مقبل . دولتمند. (ناظم الاطباء). و رجوع به بخت آور و بختور شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.