گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بخویش آمدن نویسه گردانی: BḴWYŠ ʼAMDN بخویش آمدن . [ ب ِ خوی / خیش م َ دَ ] (مص مرکب )/ بخویشتن آمدن . بخود آمدن . بهوش آمدن : جز یاربش از دهن نیامدیک لحظه بخویشتن نیامد. نظامی .چون بخویش آمد ز غرقاب فناخوش زبان بگشود در مدح وثنا.مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود