گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بخیه کردن نویسه گردانی: BḴYH KRDN بخیه کردن . [ ب َخ ْ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخیه زدن . (یادداشت مؤلف ) (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از فاش کردن راز. (آنندراج ) : دمی که بخیه کند راز من بلند شودصدای خنده ٔ چاک از لب گریبانها.سالک یزدی (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود