بدرة
نویسه گردانی:
BDR
بدرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) پوست بزغاله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پوست بره و بزغاله . (غیاث اللغات ). پوست بزغاله ٔ ازشیربازکرده . (مهذب الاسماء). || همیان هزار یا ده هزار درهم یا همیان هفت هزار دینار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ده هزار درهم . (از اقرب الموارد) (زمخشری ).ده هزار درم یا هفت هزار دینار. (مهذب الاسماء). ج ، بِدَر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).ج ، بُدور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در صحاح گوید: خیک شیر از پوست بزغاله ٔ ازشیربازشده را بدرة گویند و خیک روغن را که از آن پوست سازند مِسْأد و خیک شیر را که از پوست بزغاله ٔ رسیده سازند وَطْب و خیک روغن را که از آن سازند نِحْی و خیک شیر را که پوست بزغاله ٔ شیرخواره باشد شَکْوة و خیک روغن را عُکّة نامند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || درختی که بار و میوه ندارد. (از مؤیدالفضلا از آنندراج ). درخت بی بار. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بدرة. [ ب َ رَ ] (ع ص ) عین بدرة؛ چشم سبک نگر و یا چشم تمام بدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چشم سبقت کننده یا چشم تمام . (از ش...
بدره . [ ب َ رَه ْ ] (ص مرکب ) بدراه . ستوری که بد راه رود : وین لاشه خر ضعیف بدره رااندر دم رفته کاروان بندم . مسعودسعد. || بدعمل . بدکردا...
بدره . [ ب َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) (از بدرة عربی ) خریطه ای از جامه و یا گلیم یا تیماج که طول آن از عرضش اندک بیشتر باشد و آن را پر از پول ...
بدره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان ایلام است . دارای 4 دهستان و 41 آبادی بزرگ و کوچک است که جمعاً 7400 تن سکنه دارد. محصول ع...
بدره شهری است.در استان ایلام این شهردر شرق استان ایلام قرار گرفه شدهاست.آب و هوای این شهر معتدل است.بلندترین نقطه ارتفاعی در این شهر قله ورزرین با ار...
بدره یی . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان شاه آباد (اسلام آباد غرب ) است که 770 تن سکنه دارد. محصول آن غلات ، چغندرقند و کمی میوه...
باغ بدره . [ ] (اِخ ) نام آبادی بین تخت جمشید و سیوند که آتشکده ای در آنجا برجای مانده است . (از گزارشهای باستانشناسی ج 4 ص 96).
ایل بزرگ بدره ای (بیری) یکی از بزرگترین و وسیع ترین ایلات کشور به حساب می اید و بزر گترین ایل در منطقه ی غرب کشور است ایلی با مردمانی نجیب وبا غیرت و ...