بر
نویسه گردانی:
BR
بر. [ ب َ ] (نف مرخم ) مخفف برنده . (از آنندراج ). بَرَنده وهمیشه بطور ترکیب استعمال می شود. (ناظم الاطباء).
ترکیب ها:
- انده بر . بادبر. باربر. پیامبر. پیغامبر. پیغمبر. تیماربر. دلبر. راهبر. رهبر. رنج بر. ستم بر. عروس حمام بر. فرمانبر، نامه بر. هوش بر. و رجوع به همین ترکیب ها شود.
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
بر و بچه . [ ب َ رُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) عائله و زن و بچه . (فرهنگ لغات عامیانه ). بچه و دیگران . ج ، بر و بچه ها. (یادداشت ...
بر و بحر. [ب َرْ رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خشکی و دریا.
بر و بوم . [ ب َ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از: بر، به رای مشدد به معنی زمین ناکاشته و آن لفظ عربی است + بوم ، به معنی زمین کاشته یعن...
بن و بر. [ ب ُ ن ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پی و دیوار : بدان ره اندر چندان حصار و شهر بزرگ خراب کرد و بکند اصل هر یک از بن و بر.فرخی .
بر گرفتن . [ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) باردار شدن . بارآور شدن . میوه دار شدن : گفتم که جز رسول بدانست وحی کس گفتابجز نخیل رطب کی گرفت بر...
بر خوردن . [ ب ُ خوَر / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) برخوردن اوراق قمار؛ زیر و رو شدن آنها. رجوع به بر شود.
خط بر آب . [ خ َ ب َ ] (ص مرکب ) ناپدیدار. تباه . (از حاشیه ٔ دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ) : هست با خط تو خط چینیان چون خط بر آب هست با شمشیر ت...
بیرون بر. [ بی ب َ ] (نف مرکب ) برنده به بیرون وخارج . بیرون برنده . || (اصطلاح بازاریان ) مشتری که برای فروش در ده یا شهرهای کوچک متا...
علاوه واژه ای عربی است که واژه ی پارسی بر به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این ترکیب عربی - پارسی، اینهاست: ابیاتر abyātar (سغدی) ویژاکستر vižākestar...
هزینهبَر. ( هزینه + بَر ) پُر هزینه، پُرخرج، گران (چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی).
مثال:
"اصلاً قاچاق مواد مخدر و شیشه در کشور هزینهبر ن...