بر
نویسه گردانی:
BR
بر. [ ب ُ ] (اِ) گروه . طایفه . دسته . (در لهجه ٔ بختیاری ).
- یک بر ؛ در تداول یک گروه کثیر. یک دسته ٔ بزرگ و در آن نفرت و کراهت هست و چون دشنام و نفرینی است . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
سه بر. [ س ِ ب َ ] (اِ مرکب ) سه ضلعی . (فرهنگستان ).
شن بر.[ شِم ْ ب َ ] (نف مرکب ) بَرنده ٔ شن . حامل سنگ ریزه .
که بر. [ ک ُه ْ ب ُ ] (نف مرکب ) کوه بر. که کوه را قطع کند. که راههای کوهستانی را قطع و طی کند : معجزه باشد ستاره ساکن و خورشیدپوش نادره با...
گچ بر. [ گ َ ب ُ ] (نف مرکب ) عامل گچ بری . || (اِ مرکب ) آلتی که با آن گچ برند.
گل بر. [ گ ُ ب َ ] (اِ مرکب ) گونه ٔ گلها، چون : گل سرخ و زرد و جز آن .
گچ بر gačbor. استاد بنّا که با گچ روی دیوار یا سقف نقش‌و‌نگار سازد. ||- گچ بر. [ گ َ ب ُ ] (نف مرکب) عامل گچ بری. || (اِ مرکب) آلتی که با آن گچ برند. ...
بر خط. (رایانه) الف. وضعیت یا حالت وصل بودن به رایانۀ مرکزی. (منبع: واژه نامۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی) ب. وضعیت یا حالت وصل بودن رایانۀ شخصی به فضا...
نه بر. [ ن ُه ْ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ذوتسعة اضلاع . (یادداشت مؤلف ). نه ضلعی .
بر او. [ ب َ ] (حرف اضافه + ضمیر) (از: بر + او) علیه کسی . به زیان کسی . ضد او.
از بر. [ اَ ب َ رِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (پهلوی : اَزْ، اَپَر) بر. از فراز. روی . بالای ِ. فوق : یکی آتشی برشده تابناک میان باد و آب از بر تیره...