اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بر

نویسه گردانی: BR
بر. [ ب ُرر ] (ع اِ) گندم . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). برة یکی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، ابرار. (منتهی الارب ) :
به بر و شات مرا بر و مکرمت فرمای
که این ز حیوان نیکوترین و آن ز نبات .

سوزنی .


منازعان تو بادند یک یک و جمله
شکم شکافته چون بر و سربریده چو شات .

سوزنی .


گر از این انبار خواهی بر و بر
نیمساعت روز همراهان مبر.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
بر پشم زدن . [ ب َ پ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از حقیر و از پایه ٔ اعتبار ساقط داشتن و اینجا پشم بمعنی موی عانه است . (آنندراج ) : صوفی نیم ...
بر رضا رفتن . [ ب َرْ، رِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن برخشنودی و رضایت کسی . || موافق رضا کار کردن . (آنندراج ) : غمگین مباش زود نظیری فرا دهند...
بر رو دویدن . [ ب َ دَ دَ ](مص مرکب ) شوخی کردن . (غیاث اللغات از بهار عجم ).
بر سیخ زدن . [ ب َ زَ دَ ](مص مرکب ) برسیخ کشیدن . رجوع به برسیخ کشیدن شود.
بر شاخ آهو. [ ب َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وعده ٔ دروغ و معدوم را موجود نمودن بدروغ و خبرهای بی بنیاد. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ). ا...
بر سنگ زدن . [ ب َ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) بر سر سنگ زدن . کنایه از ظاهر کردن و گفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
بر و بیابان . [ ب َرْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دشت و صحرا. در تداول عامه ، بر بیابان .
بر کار کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آماده ٔ کار کردن . بکار انداختن . برای بکار بردن مهیا ساختن : لیث علی منجنیق ها بر باره برنهاد و بر کا...
پیچ بر پیچ . [ ب َ ] (ص مرکب ) پیچ پیچ . خم بر خم . شکن بر شکن . مار بر مار.صاحب آنندراج گوید: این لغت اگر در صفت معشوق آید مدحست و در غیر...
در بر کشیدن . [ دَ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) در کنار گرفتن . در آغوش کشیدن : چو لهراسب گفتار دستان شنیدبراو آفرین کرد و در بر کشید. فردوسی .خ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.