اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بر آن بودن

نویسه گردانی: BR ʼAN BWDN
بر آن بودن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) اعتقاد داشتن . عقیده داشتن . معتقد بودن . بصدد بودن . عزم داشتن . تصمیم کردن . سر آن داشتن . آهنگ آن داشتن :
بر آنست کاکنون به بندد ترا
بشاهی همی بد پسندد ترا.

دقیقی .


بر آنم که امروز پاسخ دهد
چو پاسخ به آواز فرخ دهد.

فردوسی .


که ما هم بر آنیم کین پیر گفت
نباید در راستی را نهفت .

فردوسی .


بر آنم که او را ز هر سو سپاه
بباید که هستش چنین دستگاه .

فردوسی .


در ده می آسوده که امروزبر آنیم
کاسباب خرد را بمی امروز برانیم .

سنایی .


گر سزیدی از پس جدش دگر پیغمبری
امت جدش بر آنندی که پیغمبر سزد.

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.