گفتگو درباره واژه گزارش تخلف برات نویسه گردانی: BRʼT برات . [ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ ملحی که از ترکیب اسیدبوریک با یک باز حاصل شده باشد. (ناظم الاطباء). نمک اسیدبوریک . (از لاروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی به دل برات شدن برات شدن. ( ~. شُ دَ)(مص ل .) به دل خطور کردن. (محمد معین) نوعی پیش آگهی یافتن. ده نوفاطمه برات ده نوفاطمه برات . [ دِه ْ ن َ طِ م ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری طبس سر راه... برآت برآت . [ ب َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ برئَة، پاکان از چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بیزاران از چیزی . (منتهی الارب ). رجوع به برئة ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود