اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

براه افتادن

نویسه گردانی: BRʼH ʼFTADN
براه افتادن . [ ب ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) (از: ب + راه + افتادن ) قریب به انجام رسیدن و روبرو آمدن و روبراه آمدن کار. (آنندراج ). راه افتادن :
کی سرانجامی من خوب براه افتاده ست
همچو زین خانه ما را در و دیواری نیست .

تأثیر (آنندراج ).


- براه افتادن اختلاط ؛ درگیر و مناسب افتادن اختلاط. (آنندراج ).
- براه افتادن چشم ؛ انتظار کشیدن . (آنندراج ). دیده در راه ماندن :
تا بفکر جلوه آن آهو نگاه افتاده است
چشم نرگس را که می بینم براه افتاده است .

تنها (آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.