اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

براه انداختن

نویسه گردانی: BRʼH ʼNDʼḴTN
براه انداختن . [ ب ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) (از: ب + راه + انداختن ) براه افکندن . بیدار کردن و راه نمودن . (آنندراج ). راهی کردن :
بال و پر شد شوق من سنگ نشان خفته را
من براه انداختم این کاروان خفته را.

صائب (آنندراج ).


|| بکار انداختن چنانکه موتوری را.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خون براه انداختن . [ ب ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) موجب کشتار شدن . کشتار کردن . || آشوب و فتنه و نزاع سخت بپا کردن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.