اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برتاختن

نویسه گردانی: BRTAḴTN
برتاختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) روان شدن . جاری گشتن :
چنین تاش دو دیده بگداختی
ز مژگان برخساره برتاختی .

اسدی (گرشاسب نامه ).


چو دیدندش از جای برتاختند
زپیرامنش جنگ برساختند.

اسدی (گرشاسب نامه ).


|| دواندن :
زمان تا زمان زینش برساختی
همی گرد گیتیش برتاختی .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.