گفتگو درباره واژه گزارش تخلف برخلاف نویسه گردانی: BRḴLAF برخلاف . [ ب َ خ ِ ] (ص مرکب ) (از: بر + خلاف ) برعکس و برضد. (آنندراج ). برعکس و برضد و بطور خلاف . (ناظم الاطباء). مخالف چیزی : یک نفس آن تیغ برآر از غلاف چند غلافش کنی ای برخلاف .نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود