گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بردن نویسه گردانی: BRDN بردن . [ ب ِ دَ ] (اِ) تندی و تیزی رفتار. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) : گهی با خاک همخانه گهی با باد هم پیشه گهی با چرخ هم زانو گهی با بحر هم بردن ۞ . عبدالواسع جبلی .|| اسب جلد و تیز.(انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی از بین بردن لگد مال اجباری بردن یکی را به خدمت نظام وظیفه بردن که از زمان رضاشاه به بعد این خدمت اجباری شد ازمیان بردن برانداختن، منسوخ کردن، فسخ کردن، از میان بردن، ملغی کردن، موقوف کردن، لغو کردن نفرین بردن نفرین بردن . [ ن َ / ن ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) نکوهش شدن . (یادداشت مؤلف ). مورد ذم و سرزنش واقع شدن : توانگر برد آفرین سال و ماه و درویش نفر... پیغام بردن پیغام بردن . [ پ َ / پ ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) رسالت . تعلج . (منتهی الارب ). رجوع به پیغام شود : ور زین سخن که یاد کنی تنگدل شودپیغام من ب... بژهان بردن بژهان بردن . [ ب ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) الغبطة؛ بژهان بودن . یعنی آرزو بردن به نعمت کسی که این چنین نعمت مرا باشد. (مجمل اللغة، از یادداشت م... بیرون بردن بیرون بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) برون بردن . خارج کردن . خارج ساختن . مقابل درآوردن . نقل کردن بخارج : بفرمود تا کوس بیرون برنددرفش بزرگی... پژهان بردن پژهان بردن . [ پ ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) اغتباط. غبطه خوردن . رجوع به پژوهان شود. بازپس بردن بازپس بردن . [ پ َ ب ُ دَ] (مص مرکب ) برگرداندن . پس افکندن . پس انداختن . ارجاء. (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) : گفت از مشرق تا مغرب بدیدن ... انتظار بردن انتظار بردن . [ اِ ت ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) منتظر بودن . چشم براه داشتن . چشم داشتن : باری کسی که ملک برد انتظار اونی چون تویی که هرزه بر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۷ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود