اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بر روی روز افتادن

نویسه گردانی: BR RWY RWZ ʼFTADN
بر روی روز افتادن . [ ب َ ی ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) بخیه بر روی کار افتادن . ظاهر و آشکار شدن . از نهان برآمدن . فاش شدن . برملا شدن :
غم جگرسوز است منع چشم گریان چون کنم
راز چون بر روی روز افتاد پنهان چون کنم .

لسانی (از فرهنگ خیام ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.