اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بر زبان افکندن

نویسه گردانی: BR ZBAN ʼFKNDN
بر زبان افکندن . [ ب َ زَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از زبانزد کردن و رسوا نمودن :
گلعذاری شور شوخی در جهان افکنده است
همچو بلبل بیدلی را بر زبان افکنده است .

دانش (آنندراج ).


بی زبانی بر زبان مردمم افکنده است
هستم از فیض خموشی هاگرفتار نفس .

واله (آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.