اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بر زبان داشتن

نویسه گردانی: BR ZBAN DʼŠTN
بر زبان داشتن . [ ب َ زَ ت َ ] (مص مرکب ) بزبان داشتن . بزبان گرفتن کنایه از فریب دادن بحرف و صوت ملایم و سخنان نالایق گفتن کسی را. || کنایه از زبان زد کردن . || رسوا کردن . || در نفرین گرفتن . (آنندراج ) :
دگر آزادگی با کائناتم سرگران دارد
جنونم از شکایت عالمی را بر زبان دارد.

زکی همدانی (از آنندراج ).


۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه
زبان بر زبان داشتن . [ زَ ب َزَ ت َ ] (مص مرکب ) مرادف زبان در ته زبان داشتن . برگفته ای ثابت نبودن و هر دم چیزی گفتن . (آنندراج ).
زبان بر سرکسی دراز داشتن . [ زَ ب َ س َ رِ ک َ دِ ت َ ] (مص مرکب ) حق اعتراض به او داشتن . || مسلط بودن برکسی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.