بر سنگ آمدن . [ ب َ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) به سنگ برخوردن . بر سنگ آمدن پا. بسنگ آمدن پا. (آنندراج ).
-
برسنگ آمدن تیر ؛ بر نشانه اثر نکردن تیر و ننشستن آن به نشانه و مؤثر نیفتادن
: صبر را از دهنت حوصله تنگ آمده است
ناله را از دهنت تیر به سنگ آمده است .
کلیم .
بی اثر تا چند باشد ناله ٔ شبگیر من
تا کی از گوش گران بر سنگ آید تیر من .
صائب .